طبيب مزبور همين که زخم سر آن حضرت رامشاهده کرده و رو بدان حضرت کرده، گفت: «اي امير مؤمنان، هر وصيتي داري، بکن که ضربت شمشير اين دشمن خدا به مغز سررسيده و معالجه سودي ندارد.» در اين وقت بود که امير المؤمنين کاغذ و قلم و دواتي طلبيد و شروع به وصيت کرد.